ضربت خوردن حضرت علی(ع)


وامروز صدای فزت و رب الکعبه بلند شد....


آسمان، غریبتر از همیشه، بغضهایت را گریه میکند...
سنگفرشهای کوفه، بیدارتر از همیشه، هم قدمت میشوند...
دیوارهای کاه گلی، عاشقانه تر از همیشه نگاهت میکنند. نفسهایت غریبتر شده است...
هوای سنگین شب را توان نفس کشیدن با تو نیست...
کوچه های دلتنگ را امشب یارای همراهی کردن نیست...
دقیقه به دقیقه، دلتنگتر میشوند و تنگتر میخواهند در آغوشت بکشند تا سر بر شانه های بی تحمل ترک برداشته شان بگذاری و آسوده بخوابی؛ هرچند سالهاست که آسوده خوابیدن را فراموش کرده ای!
حتی سکوت هم امشب خواب را فراموش کرده است...
ماه و ستاره ها لبریز از دلشوره اند؛ همانهایی که گواه تواند...
چه شبهای تلخی که با تو در گلوی چاه اشک ریختهاند...
احساس خستگی میکنند، نمیتوانند سنگینی سنگفرشهای کوچه های شهر را تحمل کنند...
شور برگشتن دارند؛ اما حیف، حیف که محال است...
برگشتن تو از نیم هراه محال است...
برگشتن تو که اگر تمام عرب به تو پشت میکردند، به دشمن پشت نمیکردی، محال است...
میروی؛ بیخیال اینکه فردا آب بخواندت، آفتاب جارت بزند و غربت، ندیدنت را سوگواری میکند...
شگفت میروی؛ مثل روزی که آمدی؛ روزی که دیوار کعبه را شکافتی و امروز پیشانیات شکافته خواهد شد... فرشته ها نمازت را صف کشیده اند و تو میروی، میروی تا جبرئیل، نماز را با تو اقامه کند....
میدانی فاطمه علیهاالسلام مهربانی بر دوش پرنده ها بهار را به پیشوازت آورده است...
پیامبران خدا ساعتهاست چشم انتظار آمدنت هستند تمام قد ایستاده اند دلشوره نرسیدنت را؛ ایستاده اند تا با آخرین سجده، دلشوره هایشان را لبخند بزنی....
شهادت امام علی(ع)